غم آباد

دلم برای کسی تنگ است که چشم های قشنگش را به عمق آبی دریای واژگون میدوخت

غم آباد

دلم برای کسی تنگ است که چشم های قشنگش را به عمق آبی دریای واژگون میدوخت

نمیخوام الان اهلی شم

تازه دارم یه چیزایی رو یاد میگیرم.بعضی وقتا آدما به شکل عجیبی سر راه همدیگه قرار میگیرن.من همیشه نمیتونم بفهمم که دلیل اصلیش چیه.اما آدمای زیادی رو دورو برم دیدم که هر کدومشون یه دنیان.وقتی میبینی شون خیلی ساده ان ونه عجیب.اما یکم بیشتر که میشناسیشون میفهمی که چقدر پیچیده اند وبا دنیای تو یه دنیا فاصله دارن.دلم نمیخواد هچوقت کشفشون کنم.اونوقت مجبورم باهاشون کناربیام.اصلا حوصلشو ندارم.به قول دوستمون فرخ وحشی بودنم گاهی بد نیست اما من ترجیح میدم وحشی باشم

نظرات 1 + ارسال نظر
فرخ شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 20:26 http://chakhan.blogsky.com

سلام ... حواست باشه که توحش هم آدابی داره ! توی خیابون که اصلا نمیشه وحشی بود ... اما توی اتاق ویا خونه ی خالی چرا!
میشه وحشیانه غذا خورد و وحشیانه همه چیز رو بهم ریخت و حتی به شیشه و پنجره ها آسیب رسوند و با صدای بلند نعره کشید ! خوبیش اینه که تخلیه میشم و شب راحت میخوابیم!
من شاید روزی راههای وحشی شدن رو آموزش بدم!
فقط شهریه اش بالاست ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد