غم آباد

دلم برای کسی تنگ است که چشم های قشنگش را به عمق آبی دریای واژگون میدوخت

غم آباد

دلم برای کسی تنگ است که چشم های قشنگش را به عمق آبی دریای واژگون میدوخت

پرنده فقط یک پرنده بود

 

پرنده گفت:چه بویی چه آفتابی آه 

بهار آمده است 

و من به جست و جوی جفت خویش خواهم رفت 

پرنده از ایوان 

پرید/مثل پیامی پرید و رفت 

پرنده کوچک بود 

پرنده فکر نمیکرد 

پرنده روزنامه نمیخواند 

پرنده قرض نداشت 

پرنده آدم ها را نمیشناخت 

پرنده روی هوا 

و بر فراز چراغ های خطر 

در ارتفاع بی خبری میپرید 

و لحظه های آبی را 

دیوانه وار تجربه میکرد 

پرنده/آه فقط یک پرنده بود 

 

نظرات 6 + ارسال نظر
امیر یکشنبه 11 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:21 http://my4divari.blogsky.com

زیبا بود مرسی

وبلاگ حقوقی یکشنبه 11 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:32 http://hoqooqi.blogsky.com

خب بالاخره چیکار کنیم ؟

کلافه یکشنبه 11 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:32 http://kalafam.blogsky.com/

خوب بود

وبلاگ حقوقی یکشنبه 11 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 16:50 http://hoqooqi.blogsky.com

مرسی از احساساساسات قشنگت که ابراز کردی ( خنده )‌

احسان یکشنبه 11 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 23:40 http://www.sapina.blogsky.com

سلام چرا به من سر نمیزنی؟

حسین رها سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 20:33 http://www.sabz-raha1.blogsky.com

منتظرما!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد