مرا به یاد بیاور وقتی که رفته ام!
وقتی رهسپار سرزمین سکوت شده ام
وقتی که دیگر نمیتوانی دستم را در دست بگیری
و من نمیتوانم میان ماندن و رفتم دو دل باشم
به یاد بیاور مرا وقتی که دیگر نمیتوانی
برنامه ی روزهای آینده را برایم بگویی
تنها مرا به یاد بیاور...
دیگر برای هر حرف یا نیایشی دیر است
و اگر مرا زمانی از یاد بردی
و سپس باز به یاد آوردی
اندوهگین نباش!
چون اگر این تاریکی و تباهی مرا رها کند
نشانی از افکار گذشته من میابی
این که بهتر است مرا فراموش کنی و لبخند بزنی
تا اینکه به یاد من باشی اما ساکت و اندوهگین!!!