غم آباد

دلم برای کسی تنگ است که چشم های قشنگش را به عمق آبی دریای واژگون میدوخت

غم آباد

دلم برای کسی تنگ است که چشم های قشنگش را به عمق آبی دریای واژگون میدوخت

مرا به یاد بیاور

مرا به یاد بیاور وقتی که رفته ام! 

وقتی رهسپار سرزمین سکوت شده ام 

وقتی که دیگر نمیتوانی دستم را در دست بگیری 

و من نمیتوانم میان ماندن و رفتم دو دل باشم 

به یاد بیاور مرا وقتی که دیگر نمیتوانی 

برنامه ی روزهای آینده را برایم بگویی 

تنها مرا به یاد بیاور... 

دیگر برای هر حرف یا نیایشی دیر است 

و اگر مرا زمانی از یاد بردی 

و سپس باز به یاد آوردی 

اندوهگین نباش! 

چون اگر این تاریکی و تباهی مرا رها کند 

نشانی از افکار گذشته من میابی 

این که بهتر است مرا فراموش کنی و لبخند بزنی 

تا اینکه به یاد من باشی اما ساکت و اندوهگین!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد