شکننده تر از همیشه.دنیاوآدماش اونقدر پیچیده ان که آدم میمونه داره چیکار میکنه.دیگه این پریشونی شده عادت.هرچی هم به بقیه میگی نمیفهمن.شایدم میفهمنو به روی خودشون نمیارن.دلم زیادمیگیره اما...به کی بگم که آی دنیا من از توچیز زیادی نمیخوام.این روزا بیشتر از همیشه احساس تنهایی میکنم.البته این در حق یه نفر بی انصافیه که بگم همیشه تنهام.چون بعضی وقتا بهش پناه میبرم.اما نه همیشه.ازش توقع همراهی ندارم.از هیچکس توقع ندارم.حتا برای کوچکترین چیزا.خیلی دوستش دارم.یخچال مهربون من.میترسم بگم تنهانیستم امابعدش تنها شمو اونموقع ست که میشکنم.اونم یه روزی تنهام میذاره.این رسم آدماست که بیان توزندگی آدم بعد اهلیت کنن اونوقت برن.
دیروز فکر میکردم کاش گربه بودمو چیزی ازدوست داشتن سرم نمیشدامادیدم گربه ها هم همدیگر
و دوست دارن.با اینکه خیلی چیزارو نمیدونن اماهیچوقت همدیگرو تنهانمیذارن.یه روزی بود که فکر میکردم من هیچوقت اینطوری نمیشم.اماحالا... .
خدایا لااقل توکنارم بمون
سلام دوست عزیز دوباره به وبلاگ شما اومدم وبلاگ شما واقعا زیباست ارزوی موفقیت دارم برای شما
تو هیچ وقت تنها نیستی چون خدا رو داری.مطمئن باششششششششششش!
آره دیگه خیلیا تو زندگی آدم میانو میرن!
آره اگه نداشتم که تا حالا........................
سلام
وبلاگ جامع و زیبایی داری
انشالا بتونی هروز پر بارتر به کارت ادامه بدی
خوشحال میشم سر بزنی به
مداد سیاه
بهترین مقالات روانشناسی
مطالب جالب و طنز
بهترین داستانک های ایرانی و خارجی
زندگی نامه بزرگان و اساتید ایرانی و خارجی
عکس های کمیاب و زیبا
و.....
اَللهُمَ صَلِ عَلی فاطِمَةَوَاَبیها وَبَعلِها وَبَنیها
وَسِرِالمُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَبِهِ عِلمُک
وَاحشُرنامَعَهُم وَالعَن اَعدائَهُم
سلام
داستانکلاغه وب منورا بادقت بخوانی آرزو میکنی که کلاغ باشی
ولی داستان کنجشک را بخوان بد نیت:
روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت، فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه میگفت: میآید، من تنها گوشی هستم که غصههایش را میشنود و یگانه قلبیام که دردهایش را در خود نگه میدارد و سر انجام گنجشک روی شاخهای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لبهایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود:
"با من بگو از آنچه سنگینی سینه توست".گنجشک گفت: لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگیهایم بود و سرپناه بی کسیام.تو همان را هم از من گرفتی. این توفان بی موقع چه بود؟ چه میخواستی از لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود؟ و سنگینی بغضی راه بر کلامش بست. سکوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند.
خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانهات را واژگون کند. آنگاه تو از کمین مار پرگشودی. گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود. خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنیام بر خاستی.اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت. های های گریههایش ملکوت خدا را پر کرد
من همون گنجشکه ام
سلام نظر شما چیه ؟
"میگویند خدا همیشه با ماست،ای غم نکنه خدا تویی"
خدایا! هدایتم کن! زیرا میدانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است.
خدایا! هدایتم کن! که ظلم نکنم، زیرا میدانم که ظلم چه گناه نابخشودنی است.
خدایا! نگذار دروغ بگویم، زیرا دروغ ظلم کثیفی است.
خدایا! محتاجم مکن که تهمت به کسی بزنم، زیرا تهمت، خیانت ظالمانهای است.
خدایا! ارشادم کن که بیانصافی نکنم، زیرا کسی که انصاف ندارد شرف ندارد.
خدایا! راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم، که بیاحترامی به یک انسان، همانا کفر خدای بزرگ است.
خدایا! مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده، تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم.
خدایا! پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوهگرساز، تا فریب زرق و برق عالم خاکی، مرا از یاد تو دور نکند.
خدایا! من کوچکم، ضعیفم، ناچیزم، پرکاهی در مقابل طوفانها هستم، به من دیدهای عبرتبین ده، تا ناجیزی خود را ببینم و عظمت و جلال تو را براستی بفهمم و به درستی تسبیح کنم.
خدایا! دلم از ظلم و ستم گرفته است، تو را به عدالتت سوگند میدهم که مرا در زمره ستمگران و ظالمان قرار ندهی.
خدایا! میخواهم فقیری بینیاز باشم، که جاذبههای مادی زندگی، مرا از زیبایی و عظمت تو غافل نگرداند.
خدایا! خوش دارم گمنام و تنها باشم، تادر غوغای کشمکشهای پوچ مدفون نشوم.
خدایا! دردمندم، روحم از شدت درد میسوزد، قلبم میجوشد، احساسم شعله میکشد، و بندبند وجودم از شدت درد صیحه میزند، تو مرا در بستر مرگ آسایش بخش.
خسته ام، پیر شدهام، دلشکستهام، ناامیدم، دیگر آرزویی ندارم، احساس میکنم که این دنیا دیگر جای من نیست، با همه وداع میکنم، و میخواهم فقط با خدای خود تنها باشم.
خدایا! به سوی تو میآیم، از عالم و عالمیان میگریزم، تو مرا در جوار رحمت خود سکنی ده.
مثل همیشه دلنشین